یکی از مهمترین مفاهیم در مدیریت احساسات، هوش هیجانی است در این مقاله از سایت استاد فاطمه بهرامی مدرس فن بیان و سخنرانی در کرمان به این موضوع می پردازیم . تا پایان همراه ما باشید. که از آن با عناوینی مانند هوش احساسی یا هوش عاطفی نیز یاد میکنند. به بیان ساده هوش هیجانی یعنی شما نسبت به احساسات و هیجانات عاطفی خود و دیگران آگاهی داشته باشید و بتوانید آن را مدیریت کنید. یعنی سوار بر مرکب احساسات خود باشید و در لحظههای احساسی بتوانید کار درست را انجام دهید نه آنچه احساستان شما را مجبور به انجام آن میکند.
همچنین بتوانید رفتار دیگران را نیز تحلیل کنید و بدانید که رفتار آدمها در لحظههای خاص از روی چه احساسی هست و شما چطور باید با آنها مواجه بشوید تا اوضاع را تحت کنترل داشته باشید. با این تعریف مشخص میشود که در لحظههای بحرانی که معمولاً رفتار خودمان و دیگران مبتنی بر احساس شکل میگیرد، بالا بودن هوش هیجانی چقدر میتواند در کنترل اوضاع به ما کمک کند.
اگر بخواهیم درباره مفهوم هوش هیجانی بهصورت علمی و مفصل صحبت کنیم، باید بهاندازه چندین کتاب مطلب بنویسیم. در این مقاله قصد داریم به معرفی و اهمیت هوش هیجانی بپردازیم و بگوییم هوش هیجانی چیست؟. افرادی مانند دانیل گلمن بهصورت مفصل دراینباره سخن گفتهاند. پس در این مقاله فقط با اشاره به مفهوم کلی آن، اهمیت تقویت این هوش را ذکر میکنیم.
اولین مؤلفه در هوش هیجانی، موضوع خودآگاهی است. همانطور که در فن بیان نیز اشاره شد، برای مدیریت و رشد هر چیزی باید به اتفاقاتی که در حال حاضر در حال رخ دادن هستند آگاه باشیم و وضع موجودمان را بدانیم. با آگاهی نسب به اینکه در چه وضعیتی هستیم و چه اتفاقی در حال رخ دادن است، استرس و نگرانی ما کمتر شده و خلاقیت ذهن ما برای مدیریت آن وضع نیز بیشتر میشود.
خودآگاهی در مقوله هوش هیجانی به این معنی است که وقتی دچار هر احساسی اعم از خشم، ناراحتی، ناامیدی، ترس، شادی میشویم، به این احساسات آگاهی داشته باشیم و عقل ما از سطح بالاتر به آن مسلط باشد نه اینکه تحت اختیار این احساس قرار گیرد. بگذارید مثالی بزنم. وقتی به عنوان یک مجری یا سخنران روی صحنه هستید ممکن است یک نفر برگهای را به شما بدهد. وقتی آن را باز میکنید یک فردی که با شما دشمنی دارد روی آن حرف بیربطی زده که بهشدت باعث ناراحتی شما میشود. حتی ممکن است به علت این توهین بهشدت عصبانی شوید.
خودآگاهی احساسی به این معنی است که در آن لحظه بدانید که این ناراحتی و عصبانیت، یک احساس است. شاید بگویید من میدانم ولی خواهم گفت که در اکثر مواقع نمیدانیم. میدانید چرا؟ چون اگر میدانستیم که آن حالت فقط یک احساس است، عصبانی نمیشدیم و عکسالعملی از روی خشم انجام نمیدادیم.
بسیاری از قتلها به علت یک لحظه عصبانیت است. خودآگاهی یعنی اینکه فرد در همان لحظه بداند که این یک احساس است. و اگر با این احساس عکسالعملی نشان دهد میتواند آینده خود و خانوادهاش را تباه کند. در این حالت علیرغم اینکه بسیار عصبانی است با خود میگوید که من احساس عصبانیت دارم. ولی این فقط یک احساس است! کار درست این است که در این لحظه از روی این احساس اقدامی نکنم تا پشیمان نشوم. در اصطلاح عمومی به این فرد خویشتندار میگوییم یا میگوییم به اعصاب خود مسلط است. اما در حقیقت این فرد دارای هوش هیجانی بالایی است.
همچنین در مواردی که دیگران رفتاری احساسی از خود نشان میدهند نیز متوجه میشود که این حالت آنها فقط یک احساس است. مثلاً یک آقا یا خانم در حالت عصبانیت به همسر خود حرفی را میزند که باعث ناراحتی وی میشود. اگر دارای هوش هیجانی بالایی باشد در آن لحظه نیز به این آگاهی میرسد که رفتار فرد مقابل از روی منطق نیست و صرفاً از روی احساس عصبانیت است. پس آن را مبنای ادامه بحث و مشاجره نمیداند. به همین دلیل است که افراد با هوشهیجانی بالا، دچار مشاجره و دعواهای لفظی بچهگانه نمیشوند و قادر به برقراری و حفظ ارتباط با دیگران نیستند.